در مقاله قبلی پس از معرفی کتاب “made to stick”، اصول ماندگاری ایده را از با توجه به فصل اول این کتاب نام بردیم که در راس آنها اصل سادگی بود.
در این مقاله با توجه به مطالب فصل دوم، به مفهوم سادگی برای ماندگارکردن ایده هایمان میپردازیم.
راهکارهای سادگی ایده
۱.قصد فرمانده (Commandars intent)
این عبارت عنوان مفهومی است که توسط یک سرهنگ آمریکایی پایهریزی شد. او معتقد است برنامهریزی برای میدان نبرد عملا جواب نمیدهد؛ زیرا در میدان نبرد، هیچ چیز قابل پیش بینی نیست. اما انتخاب یک هدف نهایی، قدرت تصمیمگیری سربازان را تقویت میکند و آنها تحت هر شرایطی با در نظر گرفتن هدف نهایی، میتوانند بدون نیازبه دستورالعمل لحظهبهلحظه ازسوی رهبرانشان، تصمیم درست را بگیرند.
درواقع زمانی که افراد “قصد فرمانده” را میدانند؛ خودشان شروع به خلق راهحلهایی شخصی میکنند.
برای رسیدن به قصد فرمانده احتیاج به سادهسازی ایده ، برای دستیابی به کلیدیترین واژههاست.
سادهسازی ایده
حتما فکر میکنید کافیست عناصر غیرضروری و نامربوط را حذف کنید؛ اما نه!
مشکلترین قسمت کار حذف کردن ایده هاییست که واقعا اهمیت دارند؛ اما مهمترین نیستند.
اتفاقی که باید بیفتد این است:
حذف بسیاری از بینشهای عالی، برای درخشش مهمترین بینش!
اگر هنوز متوجه مفهوم “قصد فرمانده” نشدهاید، مثالهای عینی که در زیر آمده را دنبال کنید.
۱. سودآوری پایدار یک خط هوایی در آمریکا
ساوثوست (southwest airline) ارزان ترین خط هوایی است. هرکسی واقعا این “قصد فرمانده را درک کند؛ میتواند برای این شرکت بدرستی تصمیمگیری کند.
به عنوان مثال اگر بخواهید تصمیم بگیرید که بجای سالاد، چلوکباب در پروازها سرو کنید؛ سوالی که با توجه به قصد فرمانده پیش میآید این است که :
آیا با اضافه کردن چلوکباب ما هنوز میتوانیم ارزانترین خط هوایی باشیم؟ اگرنه، بیخیال چلوکباب!
این ایده ساده است؛ اما به قدری سودمند است که رفتار کارکنان این شرکت را بیش از ۳۰ سال هدایت کرده است.
۲. نفوذ ۱۱۲ درصدی یک روزنامه محلی
علت نفوذ ۱۱۲% ای روزنامه محلی شهر”Dunn” (شهر کوچکی با ۱۴۰۰۰ سکنه) چیست؟
زمانی که رمز موفقیت این روزنامه را از آقای آدامز (سردبیر روزنامه) پرسیدند؛ جواب داد:
این موفقیت به خاطر ۳ چیز است: (اسامی، اسامی و اسامی!!! من شرط میبندم اگر در شماره امروز روزنامه، کل دفتر تلفن شهررا چاپ کنیم؛ نیمی از افراد آن را بررسی میکنند تا مطمئن شوند، نامشان جا نیفتاده.)
درواقع علت موفقیت این روزنامه انتخاب درست قصد فرماندهاش است: (تمرکز روزنامه روی مسائل محلی)
آدامز با معرفی این قصد فرمانده، کارکنانش را از سردرگمی در تصمیمگیری نجات داد.
به عنوان مثال اگر از آنها سوال کنید؛ خبری راجع به بمباران شهری در نزدیکی “Dunn” چاپ خواهند کرد یا نه؟ در جواب آنها خواهند پرسید:
آیا خاکستر این بمباران به سمت dunn خواهد آمد؟
۲.ضربالمثلها؛ مغزهای مختصر .
برای ایده (یک دست صدا نداره) هیچ کمپین تبلیغاتی وجود نداشته. پس چطور این ایده تا این حد ماندگار شده؟
فراموش نکنیم برای اینکه ایده مان عملکردی نظیر ضربالمثلها داشته باشد، باید علاوه بر مختصر بودن، آنقدر عمیق باشد که متمایز گردد(مغز باشد)
عباراتی که فشرده و مختصرند؛ اما مغز نیستند، اغلب گمراهکنندهاند. سادهای که ما به دنبالش هستیم، عبارتی کوتاه نیست؛ بلکه ضربالمثل است: مختصر و مغز!
۳.هنگامی که ۳ چیز بگویید، چیزی نگفتهاید!
برادران هیث برای جا انداختن این مفهوم، موفقیت شرکت paminc برای ساخت دستگاه کنترل از راه دور “pampilot” را مثال میزنند؛ دستگاه کنترلازراهدور مکعب شکلی که بسیار ساده طراحی شده بود.
طراحی این دستگاه براساس آنچه نیست، انجام شده بود، نه آنچه هست!
هرگاه کسی پیشنهاد افزودن امکانات جدید به این دستگاه را میداد، رهبرتیم، مکعب چوبی را از جیبش بیرون میآورد و میپرسد: این ویژگی در کدام قسمت این مکعب جای میگیرد؟
هنگامی که ۳ چیز بگویید، چیزی نگفتهاید. هنگامی که کنترل از راه دور ۵۰ دکمه داشته باشد، دیگر حتی قادر به عوض کردن کانال نیستید.
۴.استفاده از طرحوارهها
طرحوارهها مفاهیمی هستند که از قبل در ذهن ما وجود دارند.
مثلا فرض کنید بخواهید برای یک شخص غیرفارسیزبان که آبگوشت را میشناسد، دیزی را توضیح دهید.
برای اینکار میتوانید ابتدا از مواد اولیه دیزی شروع کنید؛ سپس طرز تهیه و ظروفی که برای تهیه آن استفاده می شود را شرح دهید.
اما میتوانید خیلی سادهتر بگویید: دیزی، آبگوشتیست که در ظرفهای سفالی پخته میشود.
درواقع مفهوم دیزی را با گره زدن به مفهومی که از قبل شناخته شده بود (آبگوشت) برایش سادهتر کردیم.
معلمهایی که در آموزش درسها از طرحوارهها استفاده میکنند، اغلب موفقاند. مانند همان مدل سیاره اتم که ادعا میکند، الکترونها مانند چرخش زمین به دور خورشید به دور هسته میچرخند. فیزیکدانها میدانند که این مدل دقت چندانی ندارد؛ اما بدون طرحوارهی “مدل سیاره اتم” بهسختی میتوان برای دانشآموز اول راهنمایی راجع به “ابرهای الکترونیکی” صحبت کرد.
انتخاب بین دو گزینه است:
۱. اولویتدادن به “دقت” به بهای کاهش امکان فهمیدن.
۲. اولویت دادن به “فهمیدن” به بهای کم شدن دقت.
کسانی که “دقت” را در اولویت قرار میدهند، به جای اینکه به اندازه موردنیاز به شما اطلاعات بدهند، وسوسه میشوند که همهچیز را با دقت کامل و صادقانه به شما بگویند که این همان “اسارت در دام دانش” است که در مقاله قبلی به آن اشاره شد.
در قسمت بعد، راجع به یکی دیگر از اصول ماندگاری ایده (غیرمنتظره بودن) برایتان خواهیم نوشت.