مغز انسان ساختار بسیار پیچیده و عجیبی دارد که هنوز انسان به طور کامل موفق نشده تمام زوایای آن را بررسی کرده و به آن ها بپردازد. در واقع یکی از مهم ترین عواملی که انسان را نسبت به دیگر موجودات برتر نشان می دهد ساختار مغزی پیچیده تر است.
پرسش حالا اینجا است که اگر انسان مغز بزرگ تری داشته باشد، نورون ها بیشتر باشند و در نتیجه سیناپس ها نیز بیشتر باشند آیا میزان هوش هم به همین میزان تغییر خواهد کرد و شاهد رشد تفکر انسان هم هستیم؟
در این رابطه صحبت های بسیاری می شود و دانشمندان بسیاری به آن پاسخ داده اند اما شاید جالب ترین آن ها، گفته های فابیان ون دن برگ، روانشناس مغز و اعصاب هلندی باشد که در ادامه می خوانیم.
آیا انسان ها هوش بیشتری داشتند اگر مغزشان بزرگ تر بود یا نورون و سیناپس های بیشتری داشت؟ هوش انسان به مراتب فریبنده تر و پیچیده تر از تعداد نورون های خام است. اگر تعداد نورون ها ملاک بود، بنابراین یک فیل باید خیلی باهوش می بود و یک وال هم حتی بیشتر از آن. آن ها حیوانات احمقی نیستند، اما گنجایش فهم آن ها ابدا به اندازه ما نیست.
سپس پیچیدگی مغز مطرح می شود. پیچیدگی مغز سبب می شود تا حجم بیشتری درون فضای کوچکتری قرار بگیرد. به همین خاطر است که مغز دارای چروکیدگی هایی هست. این چروکیدگی ها سطح بیشتری را برای سلول ها فراهم می کنند. مغز ما در این زمینه یکی از بیشترین میزان پیچیدگی ها را دارد ولی نه لزوما بیشترین پیچیدگی را.
دلفین ها مغز عجیبی دارند، و در مقایسه با مغز آن ها، مغز ما کمی سطح پایین تر است، نیست؟ بنابراین، تعداد نورون های خام و پیچیدگی ها، لزوما دلیل بر هوشمندی بیشتر نیست، البته اگر قبول داشته باشیم انسان ها از دلفین و وال باهوش تر هستند.
البته، اندازه به حدی اهمیت دارد. در واقع، مقیاس اندازه مغز به اندازه بدن اهمیت دارد. یک وال، نیازمند مغز بزرگ تری است چون نیازمند کنترل وسیع تری هم روی بدن عظیم خود هست. در این مقیاس هم ما امتیاز خوبی کسب کرده ایم ولی باز هم اول نیستیم. یک پستاندار کوچک به نام حشره خوار، مقیاس مغز به بدن بزرگ تری نسبت به ما دارد.
اینجا است که اندازه اهمیت پیدا می کند. برای بروز رفتارهای مرتبط با هوش، لزوم بزرگ بودن مغز اهمیت بسیاری دارد. اگر همه مغز مشغول کنترل اعضای بدن باشد، مثلا یک میلیون دست و پا یا چیزهای دیگر، دیگر جایی برای عملکردهای سطح بالاتر باقی نمی ماند.
برخی گونه ها اما به نحوی دیگر عمل می کنند. برای مثال پرنده ها. پرنده ها در قیاس با مغز فوق العاده پیشرفته ما پریمات ها، واحد کنترلی کوچکی دارند. اما مغز آن ها با وجود کوچکی اش، بسیار فشرده و چگال است و یک عالم نورون را در فضای بسیار بسیار کوچکی جمع کرده اند که همین باعث می شود عملکرد مغز آن ها در حد پریمات ها باشد، آن هم بدون آنکه فضای زیادی را بگیرد.
خب، همین حالا گفتیم که نورون های بیشتر، به تنهایی یک موجود را باهوش تر نمی کند (مثلا ما از وال ها باهوش تریم و مغز کوچک تری هم داریم). بنابراین هوش بسیار پیچیده تر است، که نه تنها تعداد و اندازه نورون ها در آن مهم هست، بلکه ساختار مغز هم اهمیت دارد. همانطور که می بینید، مغز ما با دلفین ها و وال ها تفاوت دارد.
آنچه ما داریم، مغز یک پریمات است، بسیار شبیه به مغز یک شامپانزه و گوریل که هر دو مغز پریمات دارند. این ساختار است که اجازه می دهد بسیاری از مسائل پیچیده نظیر استفاده از ابزارها، رفتارهای اجتماعی، مهارت های حرکتی و… انجام شوند.
مغز ما ساخته شده تا بدن مان را در این محیطی که در آن زندگی می کنیم هدایت کند. در واقع تکامل است که همه فاکتورها را کنار هم قرار می دهد تا هوش انسان را به پیش راند. و در مورد ما، قابلیت پخت و پز سبب شده تا تغذیه بهتری داشته باشیم و مغز رشد کند.
هوشمندی یک موجود به دلیل ابعاد، ساختار، نوع بدن، محیطی که در آن زندگی می کند، نوع رابطه میان سلول ها و میزان کارایی آن سلول ها است. راه تقویت هوش، احتمالا بالا بردن کارایی نورون ها خواهد بود. باید آن ها را قوی تر ساخت و اتصالات درستی را در نواحی درست ایجاد کرد که اگر در ناحیه اشتباهی این سیناپس ها شکل بگیرد حتی می تواند به کاهش هوش بیانجامد.
ما لزوما نیازمند مغز بزرگ تری نیستیم، ما مغز بهتری لازم داریم. طی 10 هزار سال گذشته مدام مغز انسان کوچک تر شده اما از هوشمندی آن هیچ کاسته نشده است.
منبع :